English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6062 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i have served in the navy U در نیروی دریایی خدمت کرده ام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oldster U ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
enlisted U داوطلب خدمت سربازی نام نویسی کرده
votaress U زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد
to see service U در ارتش یانیروی دریایی خدمت
ship over U تجدید کنترات خدمت دریایی
land service U خدمت نظام در نیروی زمینی
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval U نیروی دریایی
navies U نیروی دریایی
navy U نیروی دریایی
armadas U نیروی دریایی
armada U نیروی دریایی
naval forces U نیروی دریایی
shore patrol U پلیس نیروی دریایی
sea captain U فرمانده نیروی دریایی
naval attache U وابسته نیروی دریایی
naval U وابسته به نیروی دریایی
Admiralty U اداره نیروی دریایی
naval appropriation bill U بودجه نیروی دریایی
deputy chief of naval operation U جانشین فرماندهی نیروی دریایی
Admiralty U ادارهء نیروی دریایی دریاسالاری
jaygee U ناوبان یکم نیروی دریایی
seaman recruit U سرباز ساده نیروی دریایی
numbered fleet U ناوگان زیرامر نیروی دریایی
an system U سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
boot camps U اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
sea power U نیروی دریایی کشور حاکم بر دریاها
midshipman U دانشجوی سال دوم نیروی دریایی
plebe U دانشجوی سال اول نیروی دریایی
plebeians U دانشجوی سال اول نیروی دریایی
middy U دانشجوی سال دوم نیروی دریایی
boot camp U اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
decrees U حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
plebeian U دانشجوی سال اول نیروی دریایی
decreeing U حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decreed U حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decree U حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
teleman U افسر مامور رمز ومخابرات نیروی دریایی
main body U عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
reefer U لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
pleb U خشن ورذل دانشجوی سال اول نیروی دریایی
prize court U شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
reefers U لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
career U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
wait on U خدمت رسیدن و خدمت کردن
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
piratic U درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
wait upon U پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter U مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
tern U پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marines U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns U پرستوک دریایی چلچله دریایی
attack director U وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
crash position indicator U برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
crash locator beacon U برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
on duty U سر خدمت
service U خدمت
duty U خدمت
serviced U خدمت
office U خدمت
offices U خدمت
sorb U خدمت
on service U سر خدمت
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
service obligation U تضمین خدمت
service uniform U اونیفرم خدمت
extra duty U خدمت اضافی
service stairs U پلکان خدمت
ready for duty U اماده خدمت
record of service U سابقه خدمت
half pay U حق انتظار خدمت
service cap U کلاه خدمت
serve U خدمت کردن به
served U خدمت کردن
serves U خدمت کردن به
ministers U خدمت کردن
conscription U خدمت اجباری
servant U پیش خدمت
minister U خدمت کردن
exempt from duty U معاف از خدمت
served U در خدمت بودن
be off one's duty U سر خدمت نبودن
service medal U نشان خدمت
serves U در خدمت بودن
serves U خدمت کردن
served U خدمت کردن به
service contract U قرارداد خدمت
duty station U محل خدمت
general discharge U خاتمه خدمت
shipmate U هم خدمت درناو
shore duty U خدمت ساحل
desertion U ترک خدمت
service calls U شیپور خدمت
servants U پیش خدمت
desertion U فرار از خدمت
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
active service U خدمت کادرثابت
on duty U درحین خدمت
one's service U خدمت یکسره
attendances U خدمت ملازمت
attendance U خدمت ملازمت
compulsory service U خدمت وفیفه
casket U کلاه خدمت
draft U به خدمت فراخواندن
drafted U به خدمت فراخواندن
drafts U به خدمت فراخواندن
personal service U خدمت شخصی
breach of duty U ترک خدمت
national service U خدمت ملی
ministration U اداره خدمت
ministrant U خدمت کننده
while on duty U حین خدمت
chancery U در ان خدمت میکند
veteran service U خدمت سربازی
carded for record U از خدمت صف معاف
au pair U خدمت تهاتری
au pairs U خدمت تهاتری
off duty U خارج از خدمت
obliging U اماده خدمت
information service U خدمت اطلاعاتی
military service U خدمت نظامی
serve U خدمت کردن
honorable service U خدمت با افتخار
public service U خدمت بجامعه
active federal service U خدمت کادر
to wait U خدمت رسیدن
caskets U کلاه خدمت
in service U به خاطر خدمت
dismissals U اخراج از خدمت
dismissal U اخراج از خدمت
serve U در خدمت بودن
sea duty U خدمت دریا
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters U خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobster U خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
Recent search history Forum search
2New Format
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
1طرح خدمت سربازی یا امریه به انگلیسی چی می شه؟
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1What's on your mind
1cartridge
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com